نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

تولد با تم خرس پو

عزیزکم تولدت مبارک ان شالله صد سال دیگه با خوشی و خرمی عمر کنی و سربلند باشی دختر گلم امسال با کمی وقت بسیار خیلی تلاش کردم تا تولدی با تم پو رو به نحو احسن برگزار کنم حالا نمیدونم تا چه حدی پسندیدی عشق مامانی امسال خیلی کنجکاوتر و شیطون تر از سال پیش تشریف داشتین و با این حساب من فقط زمان خوابت میتونستم تدارکاتی واسه تولدت بچینم که روزای آخر شادی جون خیلی بهم کمک کرد تا شمارو نگه داره تا هم سور پرایز بشی و هم خرابکاری نکنی خلاصه کلام جیگر دل مامان هر روز بیشتر از دیروز منو شیفته ی خودت میکنی هر روز که از عمرمون میگزره بیشتر بهت وابسته میشم عشق مامان در مورد احساسات مادرانه خیلی شنیده بودم ولی خودم تا حالا انقدر عمیق حسش نکرده بودم ...
31 خرداد 1393

تولد با تم خرس پو

عزیزکم تولدت مبارک ان شالله صد سال دیگه با خوشی و خرمی عمر کنی و سربلند باشی دختر گلم امسال با کمی وقت بسیار خیلی تلاش کردم تا تولدی با تم پو رو به نحو احسن برگزار کنم حالا نمیدونم تا چه حدی پسندیدی عشق مامانی امسال خیلی کنجکاوتر و شیطون تر از سال پیش تشریف داشتین و با این حساب من فقط زمان خوابت میتونستم تدارکاتی واسه تولدت بچینم که روزای آخر شادی جون خیلی بهم کمک کرد تا شمارو نگه داره تا هم سور پرایز بشی و هم خرابکاری نکنی خلاصه کلام جیگر دل مامان هر روز بیشتر از دیروز منو شیفته ی خودت میکنی هر روز که از عمرمون میگزره بیشتر بهت وابسته میشم عشق مامان در مورد احساسات مادرانه خیلی شنیده بودم ولی خودم تا حالا انقدر عمیق حسش نکرده بودم...
31 خرداد 1393

تولد با تم پو

عزیزکم تولدت مبارک ان شالله صد سال دیگه با خوشی و خرمی عمر کنی و سربلند باشی دختر گلم امسال با کمی وقت بسیار خیلی تلاش کردم تا تولدی با تم پو رو به نحو احسن برگزار کنم حالا نمیدونم تا چه حدی پسندیدی عشق مامانی امسال خیلی کنجکاوتر و شیطون تر از سال پیش تشریف داشتین و با این حساب من فقط زمان خوابت میتونستم تدارکاتی واسه تولدت بچینم که روزای آخر شادی جون خیلی بهم کمک کرد تا شمارو نگه داره تا هم سور پرایز بشی و هم خرابکاری نکنی خلاصه کلام جیگر دل مامان هر روز بیشتر از دیروز منو شیفته ی خودت میکنی هر روز که از عمرمون میگزره بیشتر بهت وابسته میشم عشق مامان در مورد احساسات مادرانه خیلی شنیده بودم ولی خودم تا حالا انقدر عمیق حسش نکرده بودم...
31 خرداد 1393

تولد با تم خرس پو

عزیزکم تولدت مبارک ان شالله صد سال دیگه با خوشی و خرمی عمر کنی و سربلند باشی دختر گلم امسال با کمی وقت بسیار خیلی تلاش کردم تا تولدی با تم پو رو به نحو احسن برگزار کنم حالا نمیدونم تا چه حدی پسندیدی عشق مامانی امسال خیلی کنجکاوتر و شیطون تر از سال پیش تشریف داشتین و با این حساب من فقط زمان خوابت میتونستم تدارکاتی واسه تولدت بچینم که روزای آخر شادی جون خیلی بهم کمک کرد تا شمارو نگه داره تا هم سور پرایز بشی و هم خرابکاری نکنی خلاصه کلام جیگر دل مامان هر روز بیشتر از دیروز منو شیفته ی خودت میکنی هر روز که از عمرمون میگزره بیشتر بهت وابسته میشم عشق مامان در مورد احساسات مادرانه خیلی شنیده بودم ولی خودم تا حالا انقدر عمیق حسش نکرده بودم مامانی...
31 خرداد 1393

زیبایم تولدت مبارک

امروز روز توست فرزندم زادروزت مبارک تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریکاتم را نثار قلب کوچک و مهربانت کنم لحظه لحظه ی ورق خوردن برگ سبز دیگری از دفتر باغ زندگیت میباشد این لحظات شاد و فرخنده باشکه تقدس نگاه تو در این لحظات تندیسی از زیباترین چشم انداز های من است خوشبختی من در بودن با توست وروز تولدت تقدیر خوشبختی من تو آمدی و عمیق ترین نگاهت را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبمان نشاندی عزیزم به خاطر همه ی آرامشی که از تو داریم خدارا شاکریم  پروردگارا میستایمت به دلیل همه ی خوبیهایی که در حق ما عطا نمودی بهترین گلهای دنیا تقدیم دستان کوچکت باد نو...
25 خرداد 1393

زیبایم تولدت مبارک

امروز روز توست فرزندم زادروزت مبارک تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریکاتم را نثار قلب کوچک و مهربانت کنم لحظه لحظه ی ورق خوردن برگ سبز دیگری از دفتر باغ زندگیت میباشد این لحظات شاد و فرخنده باشکه تقدس نگاه تو در این لحظاتتندیسی از زیباترین چشم انداز های من است خوشبختی من در بودن با توست وروز تولدت تقدیر خوشبختی من تو آمدی و عمیق ترین نگاهت را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبمان نشاندی عزیزم به خاطر همه ی آرامشی که از تو داریم خدارا شاکریم پروردگارا میستایمت به دلیل همه ی خوبیهایی که در حق ما عطا نمودی بهترین گلهای دنیا تقدیمدستان کوچکت باد نورای نازنینم ت...
25 خرداد 1393

دختر ناز مامان

نازنینم منوببخش که این روزا خیلی دیر به دیر میام سراغ وبلاگت البته وقتی هم میام چندان دست پر نیستم مامانی چند وقته معدم خیلی اذیت میکنه هر راهی رو هم گفتن رفتم ولی فایده نداره خدا نعمت سلامتی رو از هیچ بنده ایش نگیره ماها قدر سلامتی رو نمیدونیم وقتی از دستش میدیم تازه میفهمیم چی داشتیم به هر حال بنده ی کم لطفی هستیم منو ببخش خدا جون نازنین من از چند وقت پیش که ماه خرداد نزدیک میشه تازه میفهمم عشقم داره دو سالو تموم میکنه اونوقت من هیچ کاری واسش نکردم اما عزیزم قول میدم تا بیست و پنجم یه تکون اساسی بخورم و اون روز رو واسه غنچه ی باغ زندگیمون جشنی به پا کنم البته با کمک بابایی که بی اون من برابره 0 ام به هر حال اگر چه جشنایی که واست میگیریم...
19 خرداد 1393

دختر ناز مامان

نازنینم منوببخش که این روزا خیلی دیر به دیر میام سراغ وبلاگت البته وقتی هم میام چندان دست پر نیستم مامانی چند وقته معدم خیلی اذیت میکنه هر راهی رو هم گفتن رفتم ولی فایده نداره خدا نعمت سلامتی رو از هیچ بنده ایش نگیره ماها قدر سلامتی رو نمیدونیم وقتی از دستش میدیم تازه میفهمیم چی داشتیم به هر حال بنده ی کم لطفی هستیم منو ببخش خدا جون نازنین من از چند وقت پیش که ماه خرداد نزدیک میشه تازه میفهمم عشقم داره دو سالو تموم میکنه اونوقت من هیچ کاری واسش نکردم اما عزیزم قول میدم تا بیست و پنجم یه تکون اساسی بخورم و اون روز رو واسه غنچه ی باغ زندگیمون جشنی به پا کنم البته با کمک بابایی که بی اون من برابره 0 ام به هر حال اگر چه جشنایی که واست میگیر...
19 خرداد 1393

به افتخار هفدهمیش

دخمل گل مامان چند روزیه پریشون و عصبانیه و گاها تا مرز خود زنی از نوع چنگ پیش میره که دو روز پیش به خاطر این عملت خودم گریه کردم البته نا گفته نمونه که یه هفته پیش طرفای عصر شدیدا تب کردی و پشت سرش اسهال گرفتی با این کارات مامانو نصفه جون میکنی انگاری مغزمو سوهان میکشن هر راهکاری بهم گفتن انجام دادم اسهالت خوب نشد تا اینکه اونروز که خودم واسه معدم رفتم دکتر واسه تو هم یه شربت گرفتم یه وعده داده بودم که ناگهان به سفیدی لثت برخوردم بعععععععععععله اینا همش مال اون مرواریده بوده ازاون ته تها یه نمو زده بیرون دوست داشتنی مامان نمیتونم بفهمم که چی کشیدی از چهار طرف هم لثت رو میخواد بشکافه عجب سمجه این یکی قربونت برم که این همه درد کشی...
8 خرداد 1393

به افتخار هفدهمیش

دخمل گل مامان چند روزیه پریشون و عصبانیه و گاها تا مرز خود زنی از نوع چنگ پیش میره که دو روز پیش به خاطر این عملت خودم گریه کردم البته نا گفته نمونه که یه هفته پیش طرفای عصر شدیدا تب کردی و پشت سرش اسهال گرفتی با این کارات مامانو نصفه جون میکنی انگاری مغزمو سوهان میکشن هر راهکاری بهم گفتن انجام دادم اسهالت خوب نشد تا اینکه اونروز که خودم واسه معدم رفتم دکتر واسه تو هم یه شربت گرفتم یه وعده داده بودم که ناگهان به سفیدی لثت برخوردم بعععععععععععله اینا همش مال اون مرواریده بوده ازاون ته تها یه نمو زده بیرون دوست داشتنی مامان نمیتونم بفهمم که چی کشیدی از چهار طرف هم لثت رو میخواد بشکافه عجب سمجه این یکی قربونت برم که این همه درد کشیدی...
8 خرداد 1393